قرن بیستم و هنر نوگرا (1)
سمبولیسم که بیانیه ی (مانیفست) آن در سال 1886 در پاریس صادر شد کلمه ای بود که اولین بار منتقدان برای نقاشیهای وان گوگ و گوگن به کار بردند.
نویسنده: سید رضا حسینی
به طور اجمال خصوصیات قرن بیستم را در ابعاد اجتماعی و هنری می توان بدین گونه تشریح نمود:
1- پدید آمدن و سرعت گرفتن بسیاری از اختراعات و اکتشافات در این عصر.
2- رشد فن آوری - توسعه صنایع و بسط سریع ارتباطات
3- بروز رخدادهای سیاسی اجتماعی و فرهنگی و سرعت بروز آنها در این عصر
4- آشکار شدن قالب شکنی عظیم که مقدمات آن در قرن نوزدهم تمهید شده بود.
5- بیشترین تحولات هنری این قرن مربوط به هنر اروپا و آمریکای شمالی است.
6- مخالفت با سنت و عرف اجتماعی که در هنر خود را به صورت فردی شدن هنر و مطرح شدن فردیت هنرمند نشان می دهد.
7- نتیجه تغییر مبانی فرهنگی و جمعی به مبانی شخصی و فردی باعث بروز سبکها و روشهای متعددی است که این تغییرات را می توان تحت سه عنوان اصلی نور و رنگ، شکل و ترکیب و موضوع و محتوی تقسیم بندی نمود.
سمبولیستها واقعیت محض را مبتذل و ناچیز شمرده و مدعی بودند که باید واقعیت را به شکل نماد (سمبول) شناخت هنرمند از آن واقعیت ارائه نمود.
نماد آفرینی در ادبیات و در هنر، در حقیقت، مستقیماً زائیده رمانتی سیسم سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم بود. بنیانگذاران این مکتب در ادبیات شارل بودلر و ژراردونرال و در موسیقی ریچارد واگنر بودند. در تفکر سمبولیستها، واقعیت ایده درون، رویا و نماد را فقط به طور غیر مستقیم و به شکل مجموعه ای از تصاویر و یا قیاسهائی که وحی یا الهام نهائی از بطن شان سر در خواهد آورد، می توان بیان کرد. اودیلون ردون (1916 - 1840): او که حلقه ارتباط بین رمانتی سیسم سده نوزدهم و سوررئالیسم سده بیستم به شمار می رود، برجسته ترین نماینده سمبولیسم در نقاشی است. او نیز مانند گوگن از گراورهای ژاپنی متأثر بود.
وسوسه قدیس آنتونیوس توسط وی با سیاه قلم تصویرگری شد (تصویر 1).
(تصویر1 )
او ابتداء به معماری روی آورد ولی بزودی 20 سال عمر هنری خود را صرف طراحی سیاه قلم با چاپ فلزی و تیزابی و سیاه قلم با چاپ سفید و سیاه سنگی کرد. از هنرمندان این سبک می توان به پووی دوشادان و گوستاو مورو اشاره نمود.
هنر نو سبک قابل تعریفی بود که از بطن جستجوگریهای نقاشان، معماران، صنعتگران و طراحان سر بر آورد که طی دوره دهساله نه فقط به نقاشی و پیکرتراشی و معماری بلکه به طراحی، چاپ مصور سازی کتاب و مجله - میز و صندلی - دکوراسیون داخلی - منسوجات و طراحی شیشه و سرامیک و... نیز رسوخ نمود. هنر نو از بطن جنبش انگلیسی، هنرها و صنایع دستی که ویلیام موریس مدافع آن بود سر برآورد.
از هنرمندان این سبک که بعضاًً تحت تأثیر هنر شرق و از جمله آثار چاپی ژاپنی بودند می توان به این افراد اشاره نمود: ویلیام موریس، دنتی گیبریل روستی، ویلیام بلیک، اوبری بردزلی (تصویر 2)، هانری وان دولده، گوستاو کلیمنت، لوئیس سالیوان، لوئیس کامفرت تیفانی، هکتور گیمار و هانری دوتولوزلوترک.
(تصویر 2)
از هنرمندان این گروه می توان به ادوارد ویار، پیر بونار (تصویر 3)، موریس دنی، پل راسون و آریستید مایول اشاره نمود.
(تصویر 3)
این گروه آثارشان را در سال 1905 در شهر پاریس به نمایش گذاشتند. یکی از منتقدین پس از مشاهده آثار لقب فوو (fauve) به آنها داد که در لغت فرانسه به معنای دد یا جانور وحشی است و این به واسطه برخورد زمخت و جسورانه با رنگ است که بعدها فوویسم بر سبک آنها اطلاق گردید.
هانری ماتیس، جورج رئو، آلبرمارکه، چارلز مانگن و تعدادی نقاش دیگر با پیوستن به هم حلقه اصلی فوویستها را شکل دادند.
هانری ماتیس (1954 - 1896): ابتداء فعالیتش را در رشته حقوق آغاز کرد ولی پس از چندی آن را رها ساخته و به نیت تحصیل در هنر به پاریس رفت. ابتداء در کارگاه ویلیام بوگرو و سپس در کارگاه گوستاو مورو در مدرسه بوزار و پس از آن در کارگاه کاری مشغول شد. در کارگاه گوستاو مورو نهضت فوویسم تکوین پیدا کرد. ابتداء تحت تأثیر طبیعت بی جانهای شاردن و کورو و بعد از آن نور و رنگ نقاشان امپرسیونیسم را کشف نمود و ادامه مسیر داد.
ولی نقش اساسی در شکل گیری آثار ماتیس متعلق به نمایشگاه هنر اسلامی 1910 مونیخ است که بعد از دیدن آثار آن نمایشگاه و تأثیر شگرفی که در او گذاشت در نامه ای به «گرترود اشتاینیکی» از دوستان و حامیان خود نوشت: شرق ما را نجات داد. او بعد از آن تحت تأثیر هنر اسلامی بخصوص نگارگری سنتی ایران آثارش را شکل بخشید.
از خصوصیات هنر ماتیس بدین موارد می توان اشاره نمود:
- هنری آزاد، سبک، راحت، شفاف، آرام و پر تلألؤ داشت و می گوید: من مشتاق هنری هستم که دارای توازن، خلوص، شفافیت و به دور از هرگونه موضوع ناراحت کننده باشد.
- تحت تأثیر هنر مشرق زمین به ویژه مینیاتورهای ایرانی بوده و از ترکیب بندی، روابط سطوح و خط ها، نور و رنگ آن در آثارش استفاده نمود.
- خط در آثار ماتیس شخصیتی آرام و حساس و دارای لطف شاعرانه است.
ماتیس در آخر عمر فلج می شود و چون قادر نبود از ابزار طراحی سود برد، با استفاده از کاغذهای رنگین، قیچی، چسب در نهایت سادگی آثاری با همان لطف و تلألؤ آفرید (تصویر 4). از آثار او می توان به نوار سبز (مادام ماتیس) (تصویر 5)، میز ناهار، مدل مذکر، زیبا، آرام و دل انگیز، چهره خود نقاش، نشاط زندگی، ماهیهای قرمز و تندیس، ماتیس در حال کار، مارگریت، آنتوانت، طبیعت بی جان، کولی، موسیقی، ملوان جوان، مراکشی ها، پرهای سفید، رقص، کابوی، نمازخانه، تسبیح راهبه های خرقه دومینیکیان، و آثار حجمی مثل برهنه لمیده، بالاتنه یک زن، برده، دو زن سیاهپوست، نقوش برجسته ی پشت، سر دیسهای ژانت و آثار کولاژ و... اشاره نمود.
(تصویر 4)
(تصویر 5)
از سایر نقاشان سبک فوویسم علاوه بر افرادی که در ابتداء گفته شد می توان به رائول دوفه، آندره درن، موریس دو ولامینگو... اشاره نمود.
واژه کوبیزم از ریشه cube به معنای مکعب اخذ شده است. کوبیستها سعی می کنند تا کلیت یک پدیده (وجوه مختلف یک شی سه بعدی) را در آن واحد در یک سطح دو بعدی به نمایش بگذارند. کوبیستها به دنبال برقراری روابط متفاوتی بین عناصر تصویری سه بعدی بودند.
پابلو پیکاسو (1972 - 1881): برجسته ترین پدیده هنر قرن بیستم پابلو رویس ای پیکاسو است. او در شهر مالاکای اسپانیا متولد می شود و پدرش نیز هنرمند و مدرس هنر بود. او ابتداء در کورونا و سپس در بارسلون و در نهایت در سال 1904 مقارن با نمایش بزرگ آثار سزان در نمایشگاه سالن پائیز به فرانسه می رود و تا آخر عمر در آنجا می ماند.
پیکاسو در هنر شخصیتی متمایز و فراگیر بوده و آثار او در طول سالیان عمرش دارای ابعاد و گستردگی فراوانی است. او جستجو گریهای زیادی را در هنر انجام داده است از بررسی آثار رئالیسم آکادمیک تا تولوز لوترک و هنر نو گرفته تا سیراب شدن از دستاوردهای امپرسیونیستها و حتی مطالعه بر روی آثار کلاسیک یونان و کلاسیک گرایان دوره های جدید. تسلط پیکاسو بر اصول طراحی باعث موفقیت او در تمامی جنبه های هنرهای تجسمی گردید. این چند جانبه گری در آثار متفاوت پیکاسو کاملاًً مشهود است: تابلوی سر یک مرد با نگرشی کاملاًً تجسمی، (تصویر 6) تابلوی گوئرنیکا با نگرشی اجتماعی و اخلاقی در بررسی و تأثیر جنگ (تصویر 7) و تابلوهای ماهیگیر پیر، مادر و کودک، تصویر مادر پیکاسو (تصویر 8) با نگرشی طبیعت پردازانه و واقع نگاری انجام پذیرفته است.
(تصویر 6)
(تصویر 7)
(تصویر 8)
از سایر آثار پیکاسو می توان به دختری در برابر آئینه، ماهیگیری شبانه در بندر آنتیب، چهره خود نقاش، سردیس یک زن، چهره براک، پایان راه (جزء اولین آثار)، خوراک مختصر، لومولن دولا گالت، مادر لباس می پوشد، تأمل، دو دلقک، آرایش، دوشیزگان آوینیون، گرترود استاین، دو برهنه، دختری با ماندولین، آرلزین، چهره دانیل هنری کانوالیر، آکاردئون نواز، رؤیا و... اشاره نمود.
پیکاسو علاوه بر نقاشی در زمینه های گراور سازی، حجم سازی، چاپ، طراحی صحنه و... نیز فعالیت داشت که در آثار حجمی تأثیر هنر بدوی و اقوام پریمی تیو در آثار او مشاهده می شود (تصویر 9).
(تصویر 9)
از سایر نقاشان به شیوه کوبیسم می توان به این افراد اشاره نمود:
خوان گری، آلبرگلز، ژان متسینژر، روژه دولافرنی، فرنان لژه
هنرمندان پوریسم (ناب گرائی) شارل - ادوارد ژانر
هنرمندان اورفیسم (اورفه وار)، روبر دولونه، فرانتیشک کوپکا، ژاک ویون، مارسل دوشان، فرانسوا پیکابیا
از پیکرتراشان به شیوه کوبیسم قرن بیستم می توان به افراد زیر اشاره نمود:
«الکساندر آرلیپنکو» با اثر بالا تنه شیشه سیاه و...، متولد روسیه و مقیم فرانسه، «ریمون دوشان - ویون» با اثر بودلر و...، «ژاک لیپشیتس» با اثر مردی با ماندولین و... - «اولیپ زادکین» با اثر آمفیون و...
از هنرمندان این سبک در آلمان می توان از: «پائولا مودرسون» - بکر، با اثر چهره خود نقاش با شاخه کاملیا، «کریستیان رولفس» با اثر کلیسای قدیس پاتروکلوس، «امیل نولده» با آثار پیامبر (تصویر 10)،
(تصویر 10)
رقص به گرد گوساله طلائی، کودکان در رقص پرشتاب، چهره خود نقاش، شام واپسین و مسیح در میان کودکان نام برد. که به عنوان سه هنرمند پیشاهنگ در مکتب اکسپرسیونیسم آلمان به شمار می روند. از جمله انشعابات اکسپرسیونیسم در آلمان می توان به گروههائی از قبیل «گروه پل» با هنرمندانی از قبیل «ارنست لودیک کیرشنر»، اریک هکل، اوتومولر، ماکس پکشتاین، کارل اشمیت روتلف و گروه سوار کار آبی یا گروه اسب سوار آبی رنگ با هنرمندانی از قبیل واسیلی کاندینسکی، فرانتس مارک، آگوست ماکه، الکسی فون یاولنسکی (روسی الاصل) اشاره نمود.
ماکس بکمان (1950 - 1884): اکسپرسیونیست مستقل و پرتوان، هنر او زائیده تاریکترین لحظات سده بیستم یعنی گسترش نازیسم در تحول اروپائی است.
هنر او تلخ و ناگوار و به شقاوت و رنج انسان اشاره می کند (تصاویر 11).
(تصاویر 11)
ادوارد مونگ (1944 - 1863): از هنرمندان نروژی و پیشاهنگ جنبش اکسپرسیونسم است او هنرمندی نادر و نابغه است که از محیطی فاقد هرگونه سنت بنیادین و اصیل هنری سر بر می آورد. یکی از آثار معروف او جیغ نام دارد.
مونک از استادان بزرگ گرافیک و گراورهای فلزی و سنگی بود (تصویر 12).
(تصویر 12)
جیمزانسور (1949 - 1860): از هنرمندان شیوه اکسپرسیونیسم بلژیکی (فلاندری) است.
فرانسیس بیکن: از جمله هنرمندان اکسپرسیونیستی انگلیسی است که موضوع آثارش معمولاًً انسانی است که در جعبه یا اطاقی گیر کرده و فریاد می زند. تصویر تخریب شده ای از آدم های از ترس به خود پیچیده در اطاق روشن و در لوای درخشندگی حیرت انگیزی که هم می تواند بیانگر کیفیت مجلل و لوکس زندگی اشرافی باشد و هم ممکن است اطاق گاز محکومان قلمداد شود (تصویر 13).
(تصویر 13)
از این هنرمندان که عموماً آلمانی بودند می توان به این افراد اشاره نمود: «ویلهم لمبورک» با اثر جوان ایستاده (تصویر 14)، «گئورک کولبه»، «ارنست بارلاخ» با اثر یادبود جنگ (تصویر 15)، «کته کل ویتس» با اثر مادر و کودک (تصویر 16) و گرهارد مارکس.
(تصویر 15)
(تصویر 14)
(تصویر 16)
در فرانسه یکی از بزرگترین و تنهاترین هنرمندان این سده کنستانتین برانکوزی بود. شیوه پیکر تراشی برانکوزی به یک معنی خاص و به یک معنی عام بود که در بسیاری از گرایشهای پیکر تراشی بعد از خودش تأثیرگذار بود. یکی از آثار او پرنده در فضا نام دارد که تصوری انتزاعی از پرواز را نشان می دهد. آثار دیگر او بوسه، شاهدخت X، معجزه، شاه شاهان، خروس (تصویر 17) و... نام دارد.
(تصویر 17)
(تصویر 18)
این مدرسه که جزء مدارس مهم و تأثیرگذار در جریان هنر قرن بیستم به شمار می رود، ابتداء در سال 1906 به عنوان مدرسه هنرها و صنایع دستی وایمار توسط هنری وان دولده (1863 - 1957) معمار هلندی پایه گذاری شد. او نماینده برجسته هنر نوین بود و در برنامه آموزشی اش بر صنعتگری در کنار خلاقیت و آزمایشگری آزادانه تأکید می کرد.
«وان دولده» و ایمار را با آغاز جنگ اول جهانی ترک گفت و یک معمار جوان آلمانی به نام والتر گروپیوس را به جانشینی خود معرفی کرد. گروپیوس مدیریت مدرسه را در سال 1919 پذیرفت. او مدرسه اصلی را به نام باهاواس از نو سازمان دهی کرد و در سال 1925 به ساختمانهای نوساز در دساو منتقل کرد. پس از جنگ جهانی اول هنرمندانی از قبیل کاندینسیکی، پل کله، کازیمیر مالویچ، موهولی ناگی، موندریان و.... در این مدرسه که در آلمانی باو (ساختمان) نامیده می شد، تلاش می کردند که هنر و آثار هنری را به نوعی قابل مصرف تبدیل نموده و با صنعت ارتباط دهند و یکی از رشته های هنری به نام طراحی از این مؤسسه پایه گذاری می گردد.
منبع: حسینی، سید رضا، (1348)، هنر و معماری ایران و جهان، تهران: مارلیک، چاپ دوم، (1388).
1- پدید آمدن و سرعت گرفتن بسیاری از اختراعات و اکتشافات در این عصر.
2- رشد فن آوری - توسعه صنایع و بسط سریع ارتباطات
3- بروز رخدادهای سیاسی اجتماعی و فرهنگی و سرعت بروز آنها در این عصر
4- آشکار شدن قالب شکنی عظیم که مقدمات آن در قرن نوزدهم تمهید شده بود.
5- بیشترین تحولات هنری این قرن مربوط به هنر اروپا و آمریکای شمالی است.
6- مخالفت با سنت و عرف اجتماعی که در هنر خود را به صورت فردی شدن هنر و مطرح شدن فردیت هنرمند نشان می دهد.
7- نتیجه تغییر مبانی فرهنگی و جمعی به مبانی شخصی و فردی باعث بروز سبکها و روشهای متعددی است که این تغییرات را می توان تحت سه عنوان اصلی نور و رنگ، شکل و ترکیب و موضوع و محتوی تقسیم بندی نمود.
سمبولیسم
سمبولیسم که بیانیه ی (مانیفست) آن در سال 1886 در پاریس صادر شد کلمه ای بود که اولین بار منتقدان برای نقاشیهای وان گوگ و گوگن به کار بردند.سمبولیستها واقعیت محض را مبتذل و ناچیز شمرده و مدعی بودند که باید واقعیت را به شکل نماد (سمبول) شناخت هنرمند از آن واقعیت ارائه نمود.
نماد آفرینی در ادبیات و در هنر، در حقیقت، مستقیماً زائیده رمانتی سیسم سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم بود. بنیانگذاران این مکتب در ادبیات شارل بودلر و ژراردونرال و در موسیقی ریچارد واگنر بودند. در تفکر سمبولیستها، واقعیت ایده درون، رویا و نماد را فقط به طور غیر مستقیم و به شکل مجموعه ای از تصاویر و یا قیاسهائی که وحی یا الهام نهائی از بطن شان سر در خواهد آورد، می توان بیان کرد. اودیلون ردون (1916 - 1840): او که حلقه ارتباط بین رمانتی سیسم سده نوزدهم و سوررئالیسم سده بیستم به شمار می رود، برجسته ترین نماینده سمبولیسم در نقاشی است. او نیز مانند گوگن از گراورهای ژاپنی متأثر بود.
وسوسه قدیس آنتونیوس توسط وی با سیاه قلم تصویرگری شد (تصویر 1).
آرنوو (هنرنو)
هم زمان با سمبولیسم، گرایشی در هنر بروز کرد که نه تنها علیه واقع گرایی اعتراض می کرد بلکه بر علیه تمامی گرایشات به صنعت و ماشینی شدن اشیاء نیز شورید. آنها به دنبال راههائی می گشتند که تا واکنشی باشد بر علیه موج مترقی ملازم با صنعتی شدن.هنر نو سبک قابل تعریفی بود که از بطن جستجوگریهای نقاشان، معماران، صنعتگران و طراحان سر بر آورد که طی دوره دهساله نه فقط به نقاشی و پیکرتراشی و معماری بلکه به طراحی، چاپ مصور سازی کتاب و مجله - میز و صندلی - دکوراسیون داخلی - منسوجات و طراحی شیشه و سرامیک و... نیز رسوخ نمود. هنر نو از بطن جنبش انگلیسی، هنرها و صنایع دستی که ویلیام موریس مدافع آن بود سر برآورد.
از هنرمندان این سبک که بعضاًً تحت تأثیر هنر شرق و از جمله آثار چاپی ژاپنی بودند می توان به این افراد اشاره نمود: ویلیام موریس، دنتی گیبریل روستی، ویلیام بلیک، اوبری بردزلی (تصویر 2)، هانری وان دولده، گوستاو کلیمنت، لوئیس سالیوان، لوئیس کامفرت تیفانی، هکتور گیمار و هانری دوتولوزلوترک.
گروه نبی ها
نبی ها اعضاء گروه نسبتاً التقاطی هنرمندانی بودند که کمک اصلیشان نگاه ترکیبی ایشان به استادان نسل پیشین، نه فقط سورا، بلکه گوگن، رودن و سزان نیز بود. نبی ها نشانه رشد علایق و روحیات گوناگون در میان هنرمندان اواخر سده نوزدهم بودند. نبی ها علیرغم عمر کوتاهشان به عنوان یک گروه، از لحاظ تئوری سازی و صدور بیانیه های جزمی، نیاکان بلافصل تمام گروهبندیها، بیانیه ها و تئوریهائی بودند که مسیر حرکت و تکامل هنر سده بیستم را مشخص کرده اند.از هنرمندان این گروه می توان به ادوارد ویار، پیر بونار (تصویر 3)، موریس دنی، پل راسون و آریستید مایول اشاره نمود.
فوویسم
همانگونه که اشاره کردیم عنصر رنگ از عناصر اصلی بصری است. و همیشه هنرمندان تا قبل از قرن بیستم سعی می کردند در انتخاب رنگ از طبیعت پیروی کنند ولیکن عنصر رنگ در آثار نقاشان پیشگام قرن بیستم رنگ و بوئی فردی داشت. این نقاشان خواستهای درونی خود را به انعکاس واقعیت بیرونی ترجیح می دادند. آنها با استفاده پر شور، زمخت و غیر واقعی از رنگ تابلو می کشیدند.این گروه آثارشان را در سال 1905 در شهر پاریس به نمایش گذاشتند. یکی از منتقدین پس از مشاهده آثار لقب فوو (fauve) به آنها داد که در لغت فرانسه به معنای دد یا جانور وحشی است و این به واسطه برخورد زمخت و جسورانه با رنگ است که بعدها فوویسم بر سبک آنها اطلاق گردید.
هانری ماتیس، جورج رئو، آلبرمارکه، چارلز مانگن و تعدادی نقاش دیگر با پیوستن به هم حلقه اصلی فوویستها را شکل دادند.
هانری ماتیس (1954 - 1896): ابتداء فعالیتش را در رشته حقوق آغاز کرد ولی پس از چندی آن را رها ساخته و به نیت تحصیل در هنر به پاریس رفت. ابتداء در کارگاه ویلیام بوگرو و سپس در کارگاه گوستاو مورو در مدرسه بوزار و پس از آن در کارگاه کاری مشغول شد. در کارگاه گوستاو مورو نهضت فوویسم تکوین پیدا کرد. ابتداء تحت تأثیر طبیعت بی جانهای شاردن و کورو و بعد از آن نور و رنگ نقاشان امپرسیونیسم را کشف نمود و ادامه مسیر داد.
ولی نقش اساسی در شکل گیری آثار ماتیس متعلق به نمایشگاه هنر اسلامی 1910 مونیخ است که بعد از دیدن آثار آن نمایشگاه و تأثیر شگرفی که در او گذاشت در نامه ای به «گرترود اشتاینیکی» از دوستان و حامیان خود نوشت: شرق ما را نجات داد. او بعد از آن تحت تأثیر هنر اسلامی بخصوص نگارگری سنتی ایران آثارش را شکل بخشید.
از خصوصیات هنر ماتیس بدین موارد می توان اشاره نمود:
- هنری آزاد، سبک، راحت، شفاف، آرام و پر تلألؤ داشت و می گوید: من مشتاق هنری هستم که دارای توازن، خلوص، شفافیت و به دور از هرگونه موضوع ناراحت کننده باشد.
- تحت تأثیر هنر مشرق زمین به ویژه مینیاتورهای ایرانی بوده و از ترکیب بندی، روابط سطوح و خط ها، نور و رنگ آن در آثارش استفاده نمود.
- خط در آثار ماتیس شخصیتی آرام و حساس و دارای لطف شاعرانه است.
ماتیس در آخر عمر فلج می شود و چون قادر نبود از ابزار طراحی سود برد، با استفاده از کاغذهای رنگین، قیچی، چسب در نهایت سادگی آثاری با همان لطف و تلألؤ آفرید (تصویر 4). از آثار او می توان به نوار سبز (مادام ماتیس) (تصویر 5)، میز ناهار، مدل مذکر، زیبا، آرام و دل انگیز، چهره خود نقاش، نشاط زندگی، ماهیهای قرمز و تندیس، ماتیس در حال کار، مارگریت، آنتوانت، طبیعت بی جان، کولی، موسیقی، ملوان جوان، مراکشی ها، پرهای سفید، رقص، کابوی، نمازخانه، تسبیح راهبه های خرقه دومینیکیان، و آثار حجمی مثل برهنه لمیده، بالاتنه یک زن، برده، دو زن سیاهپوست، نقوش برجسته ی پشت، سر دیسهای ژانت و آثار کولاژ و... اشاره نمود.
کوبیسم
همانگونه که توضیح دادیم گروهی از هنرمندان قرن بیستم در شکل و ترکیب و تناسبات دخل و تصرف کرده و آن را به عنوان شاخص کارهای خود برگزیدند. سبک کوبیزم یا کوبیسم زائیده این نوع نگرش به شکل و ترکیب است که از هنرمندان معروف این سبک می توان به پابلو پیکاسو و ژرژ براک اشاره نمود. ترکیب عبارت است از شکلها و حجمهای عناصر تصویری و ارتباط آنها با یکدیگر.واژه کوبیزم از ریشه cube به معنای مکعب اخذ شده است. کوبیستها سعی می کنند تا کلیت یک پدیده (وجوه مختلف یک شی سه بعدی) را در آن واحد در یک سطح دو بعدی به نمایش بگذارند. کوبیستها به دنبال برقراری روابط متفاوتی بین عناصر تصویری سه بعدی بودند.
پابلو پیکاسو (1972 - 1881): برجسته ترین پدیده هنر قرن بیستم پابلو رویس ای پیکاسو است. او در شهر مالاکای اسپانیا متولد می شود و پدرش نیز هنرمند و مدرس هنر بود. او ابتداء در کورونا و سپس در بارسلون و در نهایت در سال 1904 مقارن با نمایش بزرگ آثار سزان در نمایشگاه سالن پائیز به فرانسه می رود و تا آخر عمر در آنجا می ماند.
پیکاسو در هنر شخصیتی متمایز و فراگیر بوده و آثار او در طول سالیان عمرش دارای ابعاد و گستردگی فراوانی است. او جستجو گریهای زیادی را در هنر انجام داده است از بررسی آثار رئالیسم آکادمیک تا تولوز لوترک و هنر نو گرفته تا سیراب شدن از دستاوردهای امپرسیونیستها و حتی مطالعه بر روی آثار کلاسیک یونان و کلاسیک گرایان دوره های جدید. تسلط پیکاسو بر اصول طراحی باعث موفقیت او در تمامی جنبه های هنرهای تجسمی گردید. این چند جانبه گری در آثار متفاوت پیکاسو کاملاًً مشهود است: تابلوی سر یک مرد با نگرشی کاملاًً تجسمی، (تصویر 6) تابلوی گوئرنیکا با نگرشی اجتماعی و اخلاقی در بررسی و تأثیر جنگ (تصویر 7) و تابلوهای ماهیگیر پیر، مادر و کودک، تصویر مادر پیکاسو (تصویر 8) با نگرشی طبیعت پردازانه و واقع نگاری انجام پذیرفته است.
پیکاسو علاوه بر نقاشی در زمینه های گراور سازی، حجم سازی، چاپ، طراحی صحنه و... نیز فعالیت داشت که در آثار حجمی تأثیر هنر بدوی و اقوام پریمی تیو در آثار او مشاهده می شود (تصویر 9).
خوان گری، آلبرگلز، ژان متسینژر، روژه دولافرنی، فرنان لژه
هنرمندان پوریسم (ناب گرائی) شارل - ادوارد ژانر
هنرمندان اورفیسم (اورفه وار)، روبر دولونه، فرانتیشک کوپکا، ژاک ویون، مارسل دوشان، فرانسوا پیکابیا
از پیکرتراشان به شیوه کوبیسم قرن بیستم می توان به افراد زیر اشاره نمود:
«الکساندر آرلیپنکو» با اثر بالا تنه شیشه سیاه و...، متولد روسیه و مقیم فرانسه، «ریمون دوشان - ویون» با اثر بودلر و...، «ژاک لیپشیتس» با اثر مردی با ماندولین و... - «اولیپ زادکین» با اثر آمفیون و...
اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم به یک تعبیر، تحریف و اغراق آمیز کردن پیکر انسان به منظور بیان احساسات و عواطف شدید است از این زاویه اکسپرسیونیسم از دیر باز در هنر غربی رایج بوده است و مخصوص دوره خاصی نیست اما در اکسپرسیونیسم نوگرا به وضوح این وجه در آثار دیده می شود. این گرایشات قبل از هر جا ابتداء از شمال اروپا بخصوص آلمان آغاز می شود. اکسپرسیونیسم آلمانی بیانگر احساسی ذهنی نسبت به واقعیت عینی و جهان تخیل بود. در این نوع خاص از اکسپرسیونیسم، که بر پایه سنتهای نقاشی و گراور سازی آلمانی استوار بود، نقاش از رنگهای زنده و خطوط شاخص و زمخت استفاده می کرد و موضوعاتی را انتخاب می کرد که حال و هوای عاطفی شدیدی داشتند.از هنرمندان این سبک در آلمان می توان از: «پائولا مودرسون» - بکر، با اثر چهره خود نقاش با شاخه کاملیا، «کریستیان رولفس» با اثر کلیسای قدیس پاتروکلوس، «امیل نولده» با آثار پیامبر (تصویر 10)،
ماکس بکمان (1950 - 1884): اکسپرسیونیست مستقل و پرتوان، هنر او زائیده تاریکترین لحظات سده بیستم یعنی گسترش نازیسم در تحول اروپائی است.
هنر او تلخ و ناگوار و به شقاوت و رنج انسان اشاره می کند (تصاویر 11).
مونک از استادان بزرگ گرافیک و گراورهای فلزی و سنگی بود (تصویر 12).
فرانسیس بیکن: از جمله هنرمندان اکسپرسیونیستی انگلیسی است که موضوع آثارش معمولاًً انسانی است که در جعبه یا اطاقی گیر کرده و فریاد می زند. تصویر تخریب شده ای از آدم های از ترس به خود پیچیده در اطاق روشن و در لوای درخشندگی حیرت انگیزی که هم می تواند بیانگر کیفیت مجلل و لوکس زندگی اشرافی باشد و هم ممکن است اطاق گاز محکومان قلمداد شود (تصویر 13).
پیکر تراشان نخستین سالهای قرن بیستم
در سده بیستم پیکرتراشان علاوه بر گرایشهای پیکرسازی - فضائی، حرکات بنیادی تازه ای را مخصوصاً در عرصه پیکر تراشی به مثابه ساختمان یا مونتاژ کاری - آزمایش با مصالح جدید و کاوش در پیکر سازی به عنوان یک فضای شکل یافته نه یک حجم در اطراف ما، برداشتند. جدای از این با شناخت نسبت به هنر بدوی و پریمی تیو که به گونه ای آثار حجمی ساده شده و خالصی را به معرض دید می گذاشتند سعی در بیان عظمت ساختمانی در آثار حجمی نمودند.از این هنرمندان که عموماً آلمانی بودند می توان به این افراد اشاره نمود: «ویلهم لمبورک» با اثر جوان ایستاده (تصویر 14)، «گئورک کولبه»، «ارنست بارلاخ» با اثر یادبود جنگ (تصویر 15)، «کته کل ویتس» با اثر مادر و کودک (تصویر 16) و گرهارد مارکس.
فوتوریسم
فوتوریسم یک جنبش برخاسته از شهر میلان بود که به صورت طغیان روشنفکران جوان بر ضد رخوت فرهنگی ایتالیا در طی سده نوزدهم پا به میدان نهاد و بیانیه خود را مثل سایر بیانیه ها ابتداء با نابودی آنچه نباید باشد آغاز کرد. این جنبش از ابتداء یک نظریه ادبی بود که بوسیله مارینتی شاعر انتشار یافت. این جنبش شعله آسای مارینتی در فلسفه های هانری برگسون و فریدریش نیچه ریشه داشت که متأسفانه در سیاست به فاشیسم ایتالیا انجامید. نقاشان و پیکره تراشانی چون امبرتو بوتچونی (تصویر 18)، کارلوکارا، لوئیچی روسولو، جینو سورینی، جاکومو بالا، از هنرمندان این جنبش در ایتالیا هستند.مدرسه باهاوس
در پی پدیدار گشتن نهضت هواداران جنبش هنرها و صنایع دستی در انگلستان به رهبری ویلیام موریس و در اروپا به رهبری ویکتور هورتا و هکتور گریمادر که به معیارهای غیر قابل تردید تولید ماشین پشت کردند، در آلمان گروهی با گرد هم آمدن مدرسه باهاوس را تشکیل دادند.این مدرسه که جزء مدارس مهم و تأثیرگذار در جریان هنر قرن بیستم به شمار می رود، ابتداء در سال 1906 به عنوان مدرسه هنرها و صنایع دستی وایمار توسط هنری وان دولده (1863 - 1957) معمار هلندی پایه گذاری شد. او نماینده برجسته هنر نوین بود و در برنامه آموزشی اش بر صنعتگری در کنار خلاقیت و آزمایشگری آزادانه تأکید می کرد.
«وان دولده» و ایمار را با آغاز جنگ اول جهانی ترک گفت و یک معمار جوان آلمانی به نام والتر گروپیوس را به جانشینی خود معرفی کرد. گروپیوس مدیریت مدرسه را در سال 1919 پذیرفت. او مدرسه اصلی را به نام باهاواس از نو سازمان دهی کرد و در سال 1925 به ساختمانهای نوساز در دساو منتقل کرد. پس از جنگ جهانی اول هنرمندانی از قبیل کاندینسیکی، پل کله، کازیمیر مالویچ، موهولی ناگی، موندریان و.... در این مدرسه که در آلمانی باو (ساختمان) نامیده می شد، تلاش می کردند که هنر و آثار هنری را به نوعی قابل مصرف تبدیل نموده و با صنعت ارتباط دهند و یکی از رشته های هنری به نام طراحی از این مؤسسه پایه گذاری می گردد.
منبع: حسینی، سید رضا، (1348)، هنر و معماری ایران و جهان، تهران: مارلیک، چاپ دوم، (1388).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}